پيام هاي جاويدان
پيام هاي جاويدان
پيام هاي جاويدان
نويسنده: مرتضي کيا
گزيده اي از آثار استاد علامه محمد رضا حکيمي (1)
قرآن، عدالت را فرياد مي کند، تا مردمان همه زير سايه ي گسترده ي عدل زندگي کنند، و هر کسي بتواند به رشد خويش برسد.
قرآن، به مردمان انگيزه مي دهد، تا براي فهم حقايق هستي و شناخت پديده هاي گوناگون وجود بکوشند و تلاش کنند، و راه نظر و تجربه را پيش گيرند، و از نيروي عقل خود حداکثر استفاده را ببرند و ذهني و ذهنگرا نباشند!
قرآن، مي خواهد که مردم، در راه نجات انسان محروم، آتش انقلاب هاي دگرگون ساز را برافروزند، و با سردمداران ستم و تباهي نبرد کنند و در هر لحظه که نيازي به قيام بود ـ براي اصلاح جامعه هاي فساد و حکومت هاي جائز ـ به پا خيزند.
قرآن، مي خواهد که انسان ها حماسه سازاني دلاور باشند و از جانبازي در راه ارزش هاي متعالي بازنايستند.
قرآن، مي خواهد که مردمان ـ با کوشش ـ نعمت هاي الهي را زياد کنند، و طبيعت را بشناسند و مسخر سازند، و شهرها را آباد و زيبا کنند، و از ديدن بوستان ها و مرغزارها و رودهاي جاري و دريا و آسمان و ستاره و ماه لذت برند، و پند آموزند و عدالت را به صورتي دقيق ـ مراعات نمايند و زندگي را براي همه و همه نيکو و دوست داشتني سازند، و از هرگونه خودخواهي و غير فراموشي و انحصار طلبي ـ به شدت تمام ـ پرهيز کنند تا به تقواي فردي و سياسي و حقوقي و اجتماعي و مدني و معيشتي دست يابند.
قرآن، مي گويند اموال نبايد در دست گروهي خاص باشد، بلکه بايد در ميان همه ي مردم به گردش درآيد (و مانند خون در همه ي رگهاي پيکر اجتماع جاري گردد).
قرآن، راه رسيدن به تقوي (سلامت انديشه و عمل) را، اجراي بي دريغ عدالت مي داند.
قرآن، مي خواهد که مردم دروغ نگويند، کم نفروشند، غيبت نکنند، بد يکديگر را نخواهند، و زندگي را بازاري بدانند که انسان بايد از آن توشه برگيرد. و اين توشه تقوي است و تقوي عدالت و خدمت به انسانيت است.
قرآن، مي خواهد مسلمانان، شجاع، با حميت، جهاد آشنا، سلحشور، و مدافع مرزهاي ارزشي قرآن و اسلام (که همه در جهت سود و رشد انسان است) باشند، و سربازان دفاعگر سرزمين هاي قرآن و قبله.
قرآن، انسان را تکريم کرده و حفظ کرامت انسان را لازم شمرده است، و مدار تعاليم و احکام قرآن، پس از توحيد، انسان است و عدالت و آزادي، و رشد دو جهت مادي و معنوي.
قرآن، مي گويد دانشمندان، به هيچ روي، قابل مقايسه با مردم بي دانش نيستند.
قرآن، مي گويد مجاهدان در راه ارزش هاي متعالي، براي رسيدن انسانيت به رشد انساني و الهي، پاداشي بسيار بسيار برتر و بيشتر دارند.
قرآن، مي گويد هر کس انساني را بي جهت بکشد، چنان است که همه ي مردم روي زمين را کشته است...
قرآن، تنزيلي است از جانب پروردگار عالميان، که فرشته ي امين وحي آن را بر قلب اعظم، قلب محمد (ص) فرود آورده است، به زبان عربي روشن، تا جهانيان را هشدار دهد و آگاه سازد.
قرآن، آئينه ي تجلي پروردگار هستي هاست براي بندگان خويش.
قرآن، سرآمد همه ي کتاب هايي است که پيش از قرآن از جانب خداي متعالي نازل شده است (و پس از آن ديگر، کتابي از آسمان فرود نخواهد آمد).
قرآن، جدا کننده ي حلال و حرام اعمال مختلف فردي و اجتماعي انسان است.
قرآن، هدايت کننده به استوارترين و محکمترين طريق است.
قرآن، بشارت دهنده ي مؤمناني است که «عمل صالح» دارند، به پاداشي بزرگ.
قرآن، پيشوايي مهربان، و اندرزگويي خالص است، که به «صراط مستقيم» هدايت مي کند، صراطي که هيچ تعدد و فرقه اي در آن نيست ، چنان که خود به صراحت مي گويد: «و ان هذا صراطي مستقيما فاتبعواه، و لا تتبعوا السبل، فتفرق بکم عن سبيله ذلکم وصاکم به لعلکم تتقون؛ اين به حتم صراط مستقيم الهي است، پس پيرو آن باشيد، و به راه ها و صراط هاي ديگر مرويد، که گم و گور مي شويد و از راه خدا مي مانيد. خداوند شما را بدين گونه سفارش مي کند، تا بشود که از اهل تقوي گرديد».
قرآن، کتابي است که هر کس هدايت الهي را در غير آن «از هر گونه کتابي و مکتبي حتي کتاب هاي آسماني پيش از قرآن، تا چه رسد به کتب فلسفي و عرفاني» بجويد، گمراه مي شود و ديگران را نيز گمراه مي کند.
قرآن، کتاب وعده ها و نويدهاي راست و درست است.
قرآن، برهان حقيقت است از جانب پروردگار بزرگ، و روشن است و بينش.
قرآن، چراغي است خاموش ناشدني.
قرآن، عهد نامه ي خداوند متعال است براي بندگان با بينش هاي نمايان و ظواهر تابان.
قرآن، پرچم نجاتي است که هر کس در زير سايه آن قرار گيرد گمراه نمي شود.
قرآن، کتابي است که بشريت را ـ سراسر ـ به قرار گرفتن در پرتو نور عقل فرامي خواند و انسان ها را در تفکر و تدبر در آيات کوچک و بزرگ هستي وامي دارد.
قرآن، منبع حکمت و علم است، و کانون خودسازي و تربيت.
قرآن، معلم کار و کوشش است، و مژده دهنده ي انقلاب هاي دگرگون ساز.
قرآن، کتابي است که در آن حقايق بسيار، مرزبندي شده بيان گشته است، بدون هيچ شکي و اختلافي «... ولو کان من عند غير الله، لوجدوا فيه اختلافا کثيرا؛ اگر قرآن، کتاب خدا نبود، سرريز از اختلاف بود».
قرآن، ميزان عدالت، و فراخوان به اقامه ي قسط است.
قرآن، کتاب دوست داشتن است (دوست داشتن خدا انسان را، و انسان خدا را).
قرآن، مژده دهنده است، بيم دهنده است و دعوتگر تعهد و پايداري و مقاومت.
قرآن، امر کننده به اجراي عدالت و احسان و کار نيک و رعايت تقوي است.
قرآن، فراخواننده مردم است، تا براي خدا، گواهان حق و پايوندان اقامه قسط باشند.
قرآن، فريادگر همياري در راه نيکي کردن است و پرهيزگاري، و همياري نکردن در راه گناه و کينه توزي است.
قرآن، آموزگار گذشت و عفو، و آمر به کارهاي نيک، و نهي کننده از فساد و تباهکاري است.
قرآن، خواهان آن است که مردمان در برخوردها بزرگوارانه رفتار کنند، مسلمانان اهل چشم پوشي و تواضع باشند، و متکبرانه راه نروند، از خودراضي و سرکش نباشند.
قرآن، خواستار آن است که مردم خدا را بسيار ياد کنند، که اطمينان دل و آسايش روح به ذکر «الله» بدست مي آيد.
قرآن، خواهان آن است که با تأمل و تأني، و به خود يادآوري کردن، آيات آن را بخوانند (نه با شتاب و حواس پرتي) چون قرآن کتاب خداي متعال است که به سوي خلق فرستاده است، تا در آيات آن ـ يک يک ـ تدبر کنند، و با معارف و علوم قرآن، پرده هاي پوشاننده حقيقت را از دل هاي خود پاره کرده و به دور افکنند.
قرآن، بدان فرامي خواند که مردم از رکود جسمي و روحي درآيند، و در زمين سير و سفر کنند، و با چشم باز و اعماق بين، در هر چيز بنگرند.
قرآن، کتابي است که به انسان ها فرصت هاي تدبر ژرف و انديشيدن سازنده مي دهد هم درباره بدن و چگونگي آفرينش آن از مراحل نخستين، و هم درباره ي روحي که آفريدگار به انسان داده است و هم درباره تکامل هاي او در هستي انساني. و قرآن انسان را مي انگيزاند تا در فاصله هاي حياتي گذشته خويش (کودکي، نوجواني، جواني و ...) نيک بيانديشد، تا انديشيدن در پايان زندگي و انتقال به جهان ديگر، و عوالم و نشآتي که در آنجا هست.
قرآن، کتابي است که انسان را تا دنياي تأمل و تعقل فرامي برد، و تا فهميدن خلاق، از راه معرفت حق، حقي که در «نفس» و «آفاق» در حال تجلي است.
قرآن، کتابي است که انسان را وامي دارد، تا در احوال امت هاي پيشين و چگونگي سرنوشت آنان، و تمدن هاي باستاني، و شدايد و گرفتاري هايي که براي پيشينيان، به دليل ظلم و ستمي که کردند پيش آمده، به چشم عبرت بنگرد «فلما نسوا ما ذکروا به، فتحنا عليهم أبواب کل شيء؛ چون هر چه به آنان تذکر داديم به دست فراموشي سپردند، درهاي بدبختي ها و عذاب ها را به روي ايشان گشوديم...».
قرآن، کتابي است که سرگذشت مردماني را نيز ياد مي کند، که به دليل پايداري در راه خدا، و ايثار مال و جان، و پيروي از حقيقت تابناک، با هدايت الهي، به انقلاب هاي دگرگونساز، و برکات و رفاه در زندگي دست يافتند، و دست غاصبان حقوق خويش را قطع کردند.
قرآن، کتابي است که به مردمان انگيزه مي دهد، تا براي فهم حقايق شناختي و معرفت الهي، بکوشند و بتلاشند، و در سير مترقيانه ي روحي چنان پيگير باشند، تا به آستانه قرب خداوندي برسند، که آفريننده ي آنان است و روزي دهنده ي آنان و همواره نعمت حيات و عقل را در اختيارشان قرار داده است، و در هر آن، آن را تجديد مي کند... و بدين گونه، انسان هاي باخردي که در جهان انديشيده اند، و راه را از چاه بازشناخته اند، با آرزومندي و سرخوشي به نزد پروردگار خويش مي روند ـ پيش از آن که آنان را نوميد و مقهور به درگاه او بکشند ـ و اين گونه، انسان ها از آستان الهي طلب آمرزش مي کنند تا آنان را ملحق سازد، به صابران، صادقان، خاشعان، انفاق کنندگان و آمرزش خواهان در سحرگاهان «الصابران و الصادقين و القانتين و المنفقين و المستغفرين بالأسحار».
قرآن، کتاب «نماز» است که مردم را فرامي خواند تا نماز را برپاي دارند، و زکات بدهند، و با نمازگزاران نماز گزارند، و در پيشگاه آفريدگار ازل و ابد به رکوع و سجود پردازند.
قرآن، کتاب عدالت است، که عدالت را فرياد مي کند، و بر اجراي آن تأکيد مي ورزد، تا عادلان را در زمين، جانشين خدا سازد، و آنان را وارث همه چيز گرداند.
قرآن، مي خواهد که مردم، همه، خير هم را بخواهند.
قرآن، مي خواهد که مردم قهرمانانه جباران را بکوبند، و طاغوت هاي سه گانه (طاغوت سياسي ـ فرعون هر جا و هر قوم ـ طاغوت اقتصادي ـ قارون هر جا و هر قوم ـ طاغوت فرهنگي ـ هامان هر کجا و هر قوم ـ) را سرنگون سازند، تا براي انسان ها زمينه هاي عزت و حريت و سربلندي فراهم آيد.
قرآن، مي خواهد مسلمانان سست عنصر نباشند، و اندوه به خويش راه ندهند تا با ايمان قاطع و عمل صالح، سروران جهان گردند.
قرآن، مي خواهد مسلمانان، مبلغان صلح و امنيت براي همه ي مردم جهان باشند و پايه حکومت هاي سالم را استوار سازند، و از حدود الهي درنگذرند و به هيچ کس ـ چه خودي و چه بيگانه ـ ستم نکنند.
قرآن، مي خواهد هميشه دسته اي از مؤمنان، مردمان را به کار خير فراخوانند.
قرآن، مي خواهد مردم نعمت هاي الهي را زياد کنند، و بر اموال به صورت صحيح بيفزايند، و شهرها را آباد و زيبا سازند، و زندگي و معيشت را نيکو دارند، و در استفاده از نعمت هاي الهي، عدالت را مراعات نمايند.
قرآن، مي خواهد اموال در دست شماري سرمايه دار نگردد و به صورت «دوله بين الأغنياء» درنيايد، و در اختيار همگان باشد، و کشمکش هاي تکاثري و زندگي هاي پرريخت و پاش و مسرفانه ي اشرافي را براندازند، تا محرومين فرصت رسيدن به حقوق پايمال شده ي خويش را بدست آورند.
قرآن، مي خواهد مردم از اسراف بپرهيزند و بپرهيزند و بپرهيزند...
قرآن، مي خواهد مردم در راه اداي تکليف هاي مختلف فردي و اجتماعي، و وظايف الهي ـ انساني خويش بکوشند و حوصله به خرج دهند، و در اين راه هيچ گونه سستي و تنبلي به خود راه ندهند، و بدانند که آفرينش آسمان و زمين، و زندگي چند روزه ي انسان در کره ي ارض و سپس مرگ و انتقال به عالم ديگر، بيخود و بي هدف نيست .
قرآن، مي خواهد، مسلمانان اختلاف نداشته باشند، و امت واحده باشند، و عاملان تفرقه را چنان مأيوس کنند، که آرزوي خود را به گور ببرند.
قرآن، مي خواهد، انسان ها به جمال جهان و زيبايي هاي شادي آور زندگي به چشم لذت بردن ـ و در عين حال آموختن ـ نگاه کنند و در اين خورشيد و ماه و ستارگان و دريا و صحرا و درختان و گياهان و شکوفه ها و گلها و بيشه ها و کوه ها و پرندگان رنگارنگ و جانوران وحشي دشتي و دريايي و باغ هاي سرسبز شادي آور و بوستان هاي انبوه درهم تنيده، با چشم زيبانگري و زيباشناسي بنگرند، و اين همه جمال و زيبايي خيره کننده را ساده نگيرند...
قرآن، مي خواهد مردم نگاه هاي تفريحي و شادي جويانه ـ و فراگيرانه ي ـ خويش را به جهان و آنچه در آن است، با توجه به ملکوت عالم و باطن وجود درآميزند، تا به سر الهي در هر چيز ـ به اندازه ي استعداد و توجه و تأمل خود ـ پي ببرند، و از ظاهر عالم به باطن آن برسند، و چشم ظاهر را وسيله ي رسيدن به چشم باطن قرار دهند.
قرآن، مي خواهد در همه ي اين امور که ذکر شد، تکيه شان به هدايت قرآني باشد يعني با عصاي قرآن در پهنه ي کائنات سير کنند و با مشعل قرآن همه جا را روشن ببينند. و مهم تر از همه اينکه از تعميق و تدبر در خود «قرآن کريم» ـ که فهرست جهان کبير است ـ و انديشيدن در آيات مبهوت کننده ي آن، که همواره دارد با مردم سخن مي گويد، غفلت نکنند و بدانند که قرآن کريم يک کتاب معمولي نيست، بلکه ريسماني است که آنان را به آفريدگارشان و روزي دهنده ي شان وصل مي کند. غرائب آيات آن تمام نمي شود و عجائب اسرار آن پايان نمي پذيرد و شباهتي و ربطي به سخن مردمان و کلام انسان ها و متفکران و ... ندارد.
پي نوشت :
1. برگرفته از دو کتاب استاد بنام هاي پيام جاودانه و نان و کتاب با نظارت ايشان توسط مرتضي کيا.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}